اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع
دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بی قرار می آید
یك كبوتر شده و از سمتِ
حرمی پر غبار می آید
**
گرد غربت نشسته بر روی
پر و بال كبوترانهٔ دل
می چكد لاله لاله اشكِ درد
امشب از خلوت شبانهٔ دل
**
با من ای دل بگو كجا رفتی
كه پر از ماتم و شراره شدی
تو چه دیدی در آن دیار غریب
كه شكستی و پاره پاره شدی
**
گفت رفتم به سرزمینی كه
عطر اندوه و بغض و ماتم داشت
خاك آنجا همیشه دلگیر و
آسمانش همیشه شبنم داشت
**
به خدا رنگ خاك می گیرد
پر و بال كبوتران بقیع
روز ها هم همیشه در آن جا
آفتاب است سایه بان بقیع
**
نه حرم، نه رواق، نه گنبد
نه ضریح و نه صحن و گلدسته
هست آنجا مزار خاكیّ
چار مرد غریب و دل خسته
**
در نواحی نوحه و ناله
شعلهٔ بی كرانه ای دارد
نه فقط قبر چار مرد غریب
بانوی بی نشانه ای دارد
**
این زمین دل شكسته از آهِ
غربت و ناله های مادر بود
هم دم اشك های مادرمان
یك بغل لاله های پرپر بود
**
و در این باغ آتش سرخی
در دل سبز یاسمن گل كرد
شعلهٔ زهرِ كینه ها بین
جگر پارهٔ حسن گل كرد
**
چند روزی گذشت و خاك بقیع
عطر غم ناك اشك و ناله گرفت
و به دست همان كمان داران
بدن یاس رنگ لاله گرفت
**
این زمین یك زمین ساده كه نیست
این زمین خاك غربت آباد است
این زمین دلشكسته داغِ
گریه های امام سجاد است
**
این زمین از تبار اشك و آه
به خدا هر سپیده زائر داشت
آسمانی پر از ستاره از
روضه های امام باقر داشت
**
خاك های غریب این صحرا
روزگاری تب شقایق داشت
تا سحر در كبود چشمانش
اشك سرخ امام صادق داشت
**
این زمین یك زمین ساده كه نیست
باغی از داغ لاله و یاس است
در تبِ ناله های محزونِ
مادر بی قرار عباس است
**
در حوالی این دیار غریب
از غم یار آشنا می خواند
در مدینه كنار خاكِ بقیع
روضهٔ سرخ كربلا می خواند
یوسف رحیمی
**
موضوعات مرتبط: تخریب قبور بقیع
برچسبها: اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع